- معمول کردن
- عملی کردن، اجرا کردن، متداول ساختن
معنی معمول کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- معمول کردن
- رواگ دادن، انجام دادن عمل کردن اجرا کردن، متداول کردن رایج ساختن، بعمل آوردن پروردن: (قرب صد هزار سر گوسفند و هزار سر گاو که در خانه ها بنمک معمول کرده... قدید کرده اند) (ترجمه محاسن اصفهان 64)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آباد کردن آبادان ساختن
اوستامیدن تکیه کردن بر اعتماد کردن: (ایمن است از رستخیز افلاک از آنک بر بقای او معول کرده اند) (خاقانی. سج. 517)
دگرگون کردن
پرداختن، بخشیدن
ورزانیدن
بکار بستن، بکار بردن
گماشتن، منصوب کردن گماردن مامور ساختن
ناواندن مست کردن بسبب نوشانیدن خمر
سر گرم کردن، به کار وا داشتن، باز داشتن بکاری سرگرم کردن بکار واداشتن، بازداشتن منصرف کردن (با از آید) : زد تیغ قهرو قاهری برگردن دیو و پری کورا ز عشق آن سری مشغول کردند از قضا. (دیوان کبیر)
خبر دادن، اطلاع دادن
آکدار کردن دارای عیب نقص کردن عیب ناک کردن: (میتنی تاری که جاروبش کنند میکشی طرحی که معیوبش کنند) (پروین اعتصامی. 118)، به عیب نقص نسبت دادن
پذیرفته گرداندن پذرفتار گشتن، خوشایند ساختن مقبول گرداندن
وا گذاشتن سپردن، بستگی دادن واگذار کردن (کاری بکسی)، محول کردن (کاری بوقتی)
Apply, Exert
Engross, Preoccupy
Moderate
moderar
inverter
absorver, preocupar
envenenar
применять , прилагать
anwenden, ausüben
umkehren
fesseln, beschäftigen
vergiften
moderieren
odwracać
pochłaniać, zajmować
łagodzić
застосовувати , докладати